ای فدای چشم مستت هوشمند
میفروشی جام دستت را به چند
جام دستت پرشراب لعل گون
هرکسی جزمن بنوشد-سرنگون
من ترا درمتن باران یافتم
درمیان خیل یاران یافتم
من خمارآلوده -جام توام
آهوی افتاده دردام توام
تیرمژگان ترا من خورده ام
بادل خونین پناه آورده ام
باتو پرواز صحاری میکنم
تاسحرشب زنده داری میکنم
بعدازآن شب خواب شبهای منی
تا سحر بامن چه خوش سرمیکنی
ای صنم عشق تودنیای من است
یادتو-رویای زیبای من است
قیمتش گر جان بودجان میدهم
هرچه دیگر-گر بود-آن میدهم
|